حلقه صالحین شهر سه قلعه  گروه شهید کفشی

حلقه صالحین شهر سه قلعه گروه شهید کفشی

این وبلاک تمامی فعالیتهای حلقه رامنعکس می کند
حلقه صالحین شهر سه قلعه  گروه شهید کفشی

حلقه صالحین شهر سه قلعه گروه شهید کفشی

این وبلاک تمامی فعالیتهای حلقه رامنعکس می کند

خاطرات جوانی


در جوانی گشتم عاشق گل دختری   

آشنا گشتیم باهم در وقت سیم کشی

چون نگاهش کردم ، دیدمش نیک در همسری

صورتش گل انداخته بود، چون شاه پری

قد کوتاه، چشم آبی،مو رنگی، با پیرهن گل منگولی

صحبتش خوب ، حرکتش نیک،مانده بود، از مادری

مادرش در کودکی از دست داده بود

زندگی میکرد با باب پیر و با نامادری

ما بهم دیگر دل باختیم

عشق را مکتب رفتیم و با آن ساختیم

من سرایان بودم در حال درس و مدرسه

او در ون خانه بود نازش برهمه

خاطراتی خوب داشتیم در عاشقی

وای ، چه زود بگذشت آن روزهای اولی

خواهری داشت مهربان و نیک چون مادری

او نبود اینجا ازدواج کرده بود و داشت همسری

سخت این دو زوج خواستند از زندگیشان، میوه ای

که خدا را مصلحت چی بود ، نمی بخشید به آنها بچه ای

بچه آمد پا نهاد در این سرا

مادرش نادیده، او را رفت سوی بقاء

درد سختی بود برای دختری

در زمانی کم از دست داده بود . هم خواهرو هم مادری

ناله سر کن ای رفیق بی وفا

خاطراتی چند مانده پشت این دیوار ها

خاطراتی تلخ و گه شیرین داشتیم

ساختیم با هم نام آن را زندگی بگذاشتیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد