حلقه صالحین شهر سه قلعه  گروه شهید کفشی

حلقه صالحین شهر سه قلعه گروه شهید کفشی

این وبلاک تمامی فعالیتهای حلقه رامنعکس می کند
حلقه صالحین شهر سه قلعه  گروه شهید کفشی

حلقه صالحین شهر سه قلعه گروه شهید کفشی

این وبلاک تمامی فعالیتهای حلقه رامنعکس می کند

شعر یکشنبه بازار شهر سه قلعه شعر از : غلامرضا نبی زاده


خاطره یکشنبه بازار سه قلعه                  



یادته یکشنبه ها شال و کلاه میکردیم

وقت رفتن که میشد بی بی را صدا میکردیم

من و تو همراه هم هم پای هم

میوه ها را هی نگاه میکردیم

از سر بازار تا ته ان ده بار

هــــــی میرفتیم و هم دیگر را صدا میکردیم

سیب زمینی ، پیاز و گوجه وگه پرتقال

هر کدام  ورانداز، وبعد جدا میکردیم

قلقله برپاست یکشنبه ها بهر خرید

دیدارها ، گفتارها ، گه برای خود عروسی ، مهیا میکردیم .

بهر دیدار   برادر یا  خواهر با  اقوام دور

سینه را خالی از کینه ،باصفا، بی رنگ و ریا می کردیم  

خوشحال می گشتیم از دیدار با هرکدام

آنوقت بهر دیدار دوباره التماس یا دعا می کردیم

بعد از هر خریدی من و تو

 بابت شوخی نزاع میکردبم

اخر سر هم بعد اتمام خرید با پراید خود

  تو خیابان های سه قلعه صفا میکردیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد