(آیه 51)
شأن نزول:
در مورد نزول این آیه و دو آیه بعد نقل کردهاند که: بعد از جنگ بدر، عبادة بن صامت خزرجى خدمت پیامبر رسید و گفت: من هم پیمانانى از یهود دارم که از نظر عدد زیاد و از نظر قدرت نیرومندند، اکنون که آنها ما را تهدید به جنگ مىکنند و حساب مسلمانان از غیر مسلمانان جدا شده است من از دوستى و هم پیمانى با آنان برائت مىجویم، هم پیمان من تنها خدا و پیامبر اوست.
عبد اللّه بن أبى گفت: ولى من از هم پیمانى با یهود برائت نمىجویم، زیرا از حوادث مشکل مىترسم و به آنها نیازمندم. برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص: 524
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به او فرمود: آنچه در مورد دوستى با یهود بر عباده مىترسیدیم، بر تو نیز مىترسم (و خطر این دوستى و هم پیمانى براى تو از او بیشتر است) عبد اللّه گفت: چون چنین است من هم مىپذیرم و با آنها قطع رابطه مىکنم، آیه نازل شد و مسلمانان را از هم پیمانى با یهود و نصارى بر حذر داشت.
تفسیر:
قرآن، مسلمانان را از همکارى با یهود و نصارى بشدت برحذر مىدارد، نخست مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید، یهود و نصارى را تکیه گاه و هم پیمان خود قرار ندهید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ).
یعنى ایمان به خدا ایجاب مىکند که به خاطر جلب منافع مادى با آنها همکارى نکنید.
سپس با یک جمله کوتاه، دلیل این نهى را بیان کرده، مىگوید: «هر یک از آن دو طایفه، دوست و همپیمان هممسلکان خود هستند» (بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ).
یعنى، تا زمانى که منافع خودشان و دوستانشان مطرح است، هرگز به شما نمىپردازند.
روى این جهت، «هر کس از شما طرح دوستى و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیم بندى اجتماعى و مذهبى جزء آنها محسوب خواهد شد» (وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ). و شک نیست که «خداوند چنین افراد ستمگرى را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنانشان تکیه مىکنند، هدایت نخواهد کرد» (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
(آیه 52)- در این آیه اشاره به عذرتراشیهایى مىکند که افراد بیمارگونه براى توجیه ارتباطهاى نامشروع خود با بیگانگان، انتخاب مىکنند، و مىگوید:
«آنهایى که در دلهایشان بیمارى است، اصرار دارند که آنان را تکیهگاه و همپیمان خود انتخاب کنند، و عذرشان این است که مىگویند: ما مىترسیم قدرت به دست آنها بیفتد و گرفتار شویم» (فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ). برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص: 525
قرآن در پاسخ آنها مىگوید: همانطور که آنها احتمال مىدهند روزى قدرت به دست یهود و نصارى بیفتد، این احتمال را نیز باید بدهند که «ممکن است سر انجام، خداوند مسلمانان را پیروز کند و قدرت به دست آنها بیفتد و این منافقان، از آنچه در دل خود پنهان ساختند، پشیمان گردند» (فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نادِمِینَ).
(آیه 53)- در این آیه به سر انجام کار منافقان اشاره کرده مىگوید: در آن هنگام که فتح و پیروزى نصیب مسلمانان راستین شود، و کار منافقان برملا گردد «مؤمنان از روى تعجب مىگویند آیا این افراد منافق، همانها هستند که این همه ادعا داشتند و با نهایت تأکید قسم یاد مىکردند که با ما هستند، چرا سر انجام کارشان به اینجا رسید» (وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ).
و به خاطر همین نفاق، «همه اعمال نیک آنها بر باد رفت (زیرا از نیت پاک و خالص سر چشمه نگرفته بود، و) به همین دلیل زیانکار شدند» هم در این جهان و هم در جهان دیگر (حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرِینَ).