در سالهای نه چندان دور افکار عمومی با دیدن
جنایات القاعده و النصره و دیگر گروه های تروریستی ریز و درشت در خاورمیانه
از خود میپرسید مگر انسان بیشتر از این هم میتواند شقی شود و شقاوت در
جنایت به خرج دهد؟ و اکنون با ظهور پدیده شوم داعش که حتی به وجودآورندگان و
صاحبان اولیه این تفکر که داعش از انشقاق وحشیانه آنها حاصل شد، در اعلام
موضع های خوداز داعش برائت جسته اند، پاسخ پرسش خود را مییابد که آری!
تفکری در این کره خاکی وجود دارد که میتواند به راحتی و مقابل دوربین یک
انسان را وادار به بریدن سر یک انسان دیگر کند. و سربریدن، تجاوز، به صلیب
کشیدن، به غنیمت گرفتن زنان و دختران و خرید و فروش آنان!، استفاده از
کودکان بی دفاع برای عملیات های انتحاری و هزاران وحشی گری دیگر را انجام
دهد و از آن لذت ببرد.
صرفنظر از این که داعش و داعش ها چگونه و با
کدامین کمکها ساخته و پرداخته میشوند، باید به ابعاد و اعماق این تفکر
دقت شود، که چه چیزی میتواند یک جوان رشدیافته در اروپا یا آمریکا را از
قلب تمدن، به قلب بربریت بکشاند تا خون هم نوع خود را بریزد، یا عمله جنسی
عده ای خونخوار شود؟ مگر چیزی جز کج فهمی و کج فهمانی یک عقیده میتواند
دلیل این اتفاق باشد؟
گسترش عقاید باطل سلفی و تکفیری که از دین
تنها پوسته ای دیده و فهمیده اند میان جوانان غرب و شرق عالم، در کنار
اشتباهات تاکتیکی عده ای از سیاست مداران جهان دست به دست هم داد تا مولود
نامبارکی را به جهان معرفی کند که انسان را شرمنده انسان بودنش میکند. با
دقت در چنین تفکرهای افراطی نگرانی و ترسی بزرگ بر انسان حاکم میشود که
مبادا تفکر این وحوش در جای دیگری از این کره خاکی به جز عراق و شام ریشه
بدواند که اگر چنین شود بی شک نسل انسان رو به انقراضی تلخ و خونین خواهد
نهاد. چنین نگرانی در سراسر کره زمین وجود دارد، در برخی از کشورها کم و در
برخی از کشورها مانند ایران بسیار بیشتر. دلایل متعدد قابل طرح و غیرقابل
طرحی برای این نگرانی میتوان برشمرد که در این نوشتار تلاش خواهد شد به آن
اشاراتی هرچند کوتاه شود.
مرز و مذهب
ایران با
توجه به مختصات جغرافیایی خود دارای مرزهای طولانی با کشورهایی است که
تفکر تکفیری در آنها رواج فراوان دارد، و همین عامل خود میتواند یک نگرانی
بالقوه برای کشورباشد، به ویژه آنکه ایران در طول تاریخ به لحاظ مذهبی هم
تفاوت های بنیادینی با صاحبان این نوع تفکر داشته است این نکته زمانی اهمیت
پیدا میکند که بدانیم یکی از عمده دلایل کشتار بخشی از مردم عراق و
سوریه به دلیل همین تفاوت های مذهبی است، تفاوت های مذهبی که در طول سالها
و براثر رفتارهای اشتباه هر دوسو به کینه های مذهبی تبدیل گشته و موجب شده
است که وهابیون و سلفی های تندرو، برخلاف مشی بزرگان اهل سنت بر طبل
نفاق و کینه ورزی با ایرانیان شیعه میکوبند و کینه ای دیرینه از تشییع را
در دل بپرورانند بدین جهت ممکن است، عامل همسایگی و دسترسی به مرزهای ایران
با بغض های مذهبی و اعتقادی در هم آمیزد و معجون خطرناکی به دست وحشیان
داعش دهد که چشم طمع بر این آب و خاک افکنند، هرچند چنین امکانی با توجه با
توان بالای نظامی ایران بعید و محال به نظر میرسد اما اگر چنین شود قطعا
این معجون شوم جام شوکران وحوش داعش خواهدبود.
ریشه های نفوذ یافته فکری
اگر
مرز های مشترک و تفاوت های عقیدتی را ظاهر و پوسته قابل لمس خطر داعش
قلمداد کنیم، شاید به جرات بتوان گفت هسته و بخش اصلی این خطر وجود ریشه
های هرچند کمرنگ فکری آن میان برخی از عوام و خواص جامعه ایران است. هرچند
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۵۷ بنیانگذار انقلاب راه و روش
نظام را بر پایه اعتدال و دوری از افراط و تفریط ها نهادند، و امروز هم
رهبر انقلاب و هم رییسجمهور به عنوان دو مقام اول و دوم نظام، در صف مقدم
مبارزه با تفکرات افراطی هستند، اما متاسفانه هنوز هم افرادی وجود دارند که
به دلایل سیاسی و مطامع جناحی، سخنانی را بر زبان میآوردند که قطعا از
تبعات آن خبری ندارند. همزمان با وضع قوانین دوراز شان انسانی توسط داعش
مانند جداکردن زنان و مردان و جلوگیری از اختلاط زن و مرد در عراق،
متاسفانه موضوع مورد بحث رسانه های ایران هم بحث های تفکیک جنسیت و جداسازی
زن و مرد در کنسرت ها و دانشگاهها، لغو کنسرت های مجوزدار، ممنوعیت کار
زنان در کافی شاپ ها، و هزاران مورد این چنینی شده است.
این شباهت
ها، در ایران و قسمت تحت کنترل داعش در عراق و سوریه زنگ خطری به مراتب
بلند تر از مرز و مذهب را برای دلسوزان این آب و خاک به صدا در میآورد که
ریشه های خطرناک تفکرهای عقبمانده تا چه اندازه میتواند نزدیک باشد. باید
گفت ایران با تمدنی چند هزارساله با ورود اسلام، نه تنها فرهنگ و تمدن خود
را از یاد نبرد بلکه با غنی سازی آن توسط مفاهیم ناب اسلامی، توانست بر
اعراب مسلمان هم تاثیرگذار باشد، بنابراین تفکرهایی در حد جداسازی زن و مرد
و خانه نشین کردن زنان در کشوری که در تاریخ تمدن و دینش بانوان قدرتمند
فراوانی به خود دیده است، بر مردمانش بسیار گران خواهدآمد.
با دقت
در برخی جریانات و اظهارنظرها میتوان شباهت هایی را در نوع نگرش و دیدگاه
برخی از افراطیون وطنی با داعشیان دید، اما به نظر میرسد یک اختلاف
بنیادین و ریشه ای میان این دو گروه وجود داشته باشد و آن، این است که
گروه تروریستی داعش و اعضای آن بر اثر شست شوی مغزی که داده شده اند، به
شدت به گفته ها و عملکردخود معتقد بوده و ایمان دارند و از سر خلوص و
حماقت! جنایت میکنند و قانون وضع میکنند، اما افراطیون وطنی متاسفانه یا
خوشبختانه! به گفته های خود اعتقاد چندانی ندارند و بیشتر به فکر هجمه و
یورش به جناح مخالف و حفظ منافع سیاسی و قدرت خود به هر نحو ممکن هستند،
وگرنه در پس این همه هیاهو و ممنوعیت باید پرسید که در این یک سال و چند
ماهی که قدرت از دست ایشان گرفته شده است چه اتفاق خاص و ویژه ای رخ داده
است که هر روز یک مسئله ای در این کشور ممنوع میشود؟
سال ها و
دهههاست که زن و مرد در یک محیط اداری مشغول کار بوده اند، اکنون در
یکساله سرکار آمدن روحانی، چه بنیانی متزلزل شده است که به فکر تکریم زن
افتاده اند آنهم با تفکیک جنسیتی؟ سال هاست که جمهوری اسلامی ایران براساس
معیارهای خود مجوز کنسرت موسیقی میدهد و افراد جامعه از زن و مرد در کنار
یکدیگر به تماشای آن مینشینند، اکنون چه رخداد حادی حادث شده است که
برگزاری کنسرت در حد جنگ با خدا قلمداد میشود؟
از این دست سوالات
روزانه هزاران بار از ذهن مردم ایران میگذرد مردمی که شاید اکثریتشان در
سال یکبار هم کنسرت نروند اما وقتی مهمترین دغدغه نمایندگان خود را کنسرت
موسیقی میبینند دلسرد از همه چیز میشوند که با این همه صنم زندگی در
ایران یاسمن کنسرت و تفکیک و کافی شاپ را کجا میتوان دید و شنید؟ هرچند
ملت هم با نگاهی حتی گذرا به پشت پرده چنین اظهاراتی میتوانند دسیسه های
پنهان سیاسی را پررنگ تر از هر بهانه ای اعم از دین و خدا مشاهده کنند، و
تاسف خورند به حال کسانی که ملتی با این نجابت را در تنگناهای این چنینی
قرار میدهند و برخلاف ادعاهای خود راه و روش امام راحل و رهبری را
نادیده انگاشته و پس از سی و پنج سال از پیروزی انقلاب، تصویری از انقلاب و
ایران به جهان ارائه میکنند که به داعش و داعشیان شباهت پیدا می کند تا
به سلوک خمینیها و خامنهایها. لذا همواره باید مراقب نفوذ و گسترش
تفکرات داعشیان در جامعه خود باشیم و اجازه ندهیم چنین تفکراتی حتی در حد
مغالطه سیاسی هم، در کشور باز و باب شود چه برسد به اینکه به قدرت برسند که
حتی فکر کردن به چنین اتفاقی هم رنجآور و هراسناک است!
کوتاه سخن
آنکه داعش هرچند به لحاظ نظامی و فیزیکی هرگز نمیتواند خطری برای ایران
عزیز ایجاد کند اما وقتی یک روحانی ریشهدار انقلاب (مسیح مهاجری) صراحتا
میگوید که در ایران افکاری در عرصه سیاست و فرهنگ وجود دارند که چندین
برابر از تفکر داعش بدتر و خطرناکترند میتوان به خوبی دریافت که خطر داعش
برای ایران؛ چرا هم خیلی دورست، و هم خیلی نزدیک!